اسطورۀ زال

این کتاب چون موضوع ملی خود سرگذشت عبرت آمیزی دارد. چند سال پیش طرح نخستینش تمام شد. اما نخستین سال‌های انقلاب، و اشتغال‌های ذهنی و گرفتاری‌های من مانع از انتشار آن شد. در این میان نسخه اصلی آن نیز از میان رفت. بعد که فراغتی حاصل شد، نسخه دومی را که داشتم و ناقص بود ویرایش کردم، و همراه با افزایش و کاهش‌هایی اندک آماده کردم، و به ناشر سپردم، که مدتی هم در سد کاغذ ماند.
هنگامی که به یمن اعلام «هزاره تدوین شاهنامه» از سوی یونسکو، قرار شد آماده نشر شود، نگاهی دوباره بر آن افکندم. و مطالب آن را به ویژه در فصل نخست (در‌آمد) با برخی از منابعی که بدان‌ها دسترسی یافته بودم هماهنگ کردم. اما تأکید می‌کنم که حتی اگر قرار بود کتاب دوباره هم نوشته شود، تغییری اساسی در ساخت آن ایجاد نمی‌شد، بلکه تنها منابع جدیدتری نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ از جمله در عرصه اساطیر و ادبیات مزدایی، که اکنون چند ترجمه دقیق‌تر از برخی متون آن، به همت برخی از پژوهشگران این رشته، پدید آمده است. با این همه در همین زمینه نیز تا آنجا که توانستم از منابع تازه‌تری استفاده کردم.
نکته دیگر این‌که در پرداخت «درآمد» این کتاب، که تعبیه‌ای نظری برای ورود به عرصه تحلیل زال است، هرگز قصد درگیر شدن با مباحث پیچیده و گسترده و گوناگون اسطوره‌شناسی در کار نبوده است. زیرا هم این عرصه به بضاعتی فراتر نیازمند است؛ و هم خوشبختانه اخیرا برخی از پژوهشگران «اهل» مدخل‌هایی بر این فضای «گنگ و خاموش» گشوده‌اند. و باید امیدوار بود که به تداومش بپردازند.
اما غرض من این بوده است که حدود و اصول کلی گرایش خویش را نسبت به دیدگاه‌های موجود در گستره اسطوره‌شناسی معاصر روشن کرده باشم. تا خط کلی و نسبتا روشنی مشخص و ترسیم شود؛ و تلقی و تعبیر من از کاربرد بعضی اصطلاحات نیز معین گردد؛ و در نتیجه خواننده در راستای داستان زال، نقطه اتکای تحلیلی آن را احساس کند. و در نظر داشته باشد که استفاده از نظر، الزاما به معنی پذیرش کل دستگاه استدلالی و دیدگاه صاحب آن نظر نیست.
در این میان ساخت وجودی خود زال، و کارکردش در حماسه، و معنا و مقصودی که از ترکیب هستی‌اش در نظر بوده است نیز، با همه پیچیدگی و جنبه‌های مضاعف حضورش، ورود به چنین حوزه‌ای را ترغیب و ناگزیر می‌کرده است.
ضمنا شاید جا داشت که در این تحلیل به بررسی نظری وسیع‌تری از «تمامیت» حماسه نیز سهمی داده شود. به ویژه که هستی زال از آغاز تا انجام در چنین جوی که سرشار از وحدت و تضاد موقعیت‌های حماسی است سیر کرده است. اما از آنجا که در کتاب حماسه در رمز و راز ملی فصلی مفصل «در مفهوم حماسه ملی» آورده‌ام، اینجا از پرداختن تفصیلی به موضوع خودداری کرده‌ام. آن مطلب در حقیقت می‌تواند مدخلی بر این تحلیل یا تحلیل‌های دیگر مانند آن نیز باشد.
به هر حال اگر این کتاب، با همه مشکلاتش به انگیختن شوقی نسبت به شاهنامه، که نشان برجسته‌ای از پایداری مردم ایران از راه «زبان» خویش است، یاری کند، تحمل سرگذشت عبرت آمیزش بیهوده نبوده است.

محمد مختاری