محمد مختاری
حافظهی تاریخی مظلوم
به: دکتر فریدون آدمیت
امسال نیز چهاردهم مرداد تنها در گوشهای از تقویم گذشت. نه مطبوعات که زمانی رکن چهارم مشروطه بودند «سالگرد نهضت مشروطیت» را به یاد کسی آوردند، و نه کسی به تداعی، نامی از آن بر زبان راند. حال آنکه ما ملّتی مناسبجو و مناسبپردازیم. و روزی نیست که به حرف یا به عمل از مناسبتی یاد نکنیم.
نگاهی به روزها و هفتههای گوناگون نشان میدهد که در حافظهی تاریخی و فرهنگی و دینی و ملّی و سیاسی و اجتماعی ما، مناسبتها و مراسم، یادها و یادبودها و شعائر جای ویژهای دارد. حتا میتوان گفت روشها و گرایشهای سیاسی و عقیدتی رسمی و روزمرهی ما نیز غالباً بر همین اقتضاها و مناسبتها استوار است.
در تقویمها نزدیک به یکسوم از روزهای سال، به نامی یا رویدادی یا مراسمی یا بزرگداشتی منسوب است.
هر روز با مصلحت و سیاست یا راه و رسم ویژهای همراه شده است. از نامگذاری تا مراسم و تعطیل، و از سوگ و سرور تا تقدّس و تبرّک و … ، همه نشانگر چنین اعتقاد و رویکرد، یا مصلحت و سیاست، یا رسم و عادت و شعائری است.
از اینرو هنگامی که درمییابیم سهم چهاردهم مرداد، تنها همان گوشهی تقویم است و بس، به صرافت اقتضاها و سیاستهایی میافتیم که این نقطهی عطف در حافظهی تاریخی و ملّی معاصر را نشانه رفته است. و بر آن است که این روز را نیز تنها در شمار روزهای دیگری قرار دهد که تقویمها به وضعی مشابه از آنها یاد میکنند.
تقویم روزهای مشابه دیگری را به ما یادآور میشود مانند «روز جهانی موزه»، «روز هواشناسی»، «روز پرستاری»، «روز جهانی صنایع دستی»، «لغو کاپیتولاسیون در ایران ۱۳۵۸»، «فتح اندلس به دست مسلمین (۹۲هجری)» و …
با این همه دستکم بعضی از این روزها را بعضی از نهادها و بنیادها و ادارهها و … بزرگ میدارند. همزمان سخنرانی یا سمیناری، یادآوری یا مراسمی برگزار میکنند. اما انگار آن سیاستها و اغراض ترجیح میدهند که بزرگداشت روزهایی مانند «سالگرد انقلاب مشروطه»، تنها برای همانهایی باقی بماند که در رژیم شاه، آن را از محتوا تهی کرده بودند.
آنچه از سیاستگزاریهای رسمی و تبلیغی موجود برمیآید این است که انگار باید همه چیز تنها در همین ایام اخیر خلاصه شود. و نقطههای عطف حیات گذشتهی این سرزمین توجهی برنینگیزد. یعنی این سیاستها بیشتر به اقتضاهای سیاسی روز معطوف است، نه به اقتضاهای فرهنگی و تاریخی و سرگذشت و سرنوشت دیرینهی این جامعه. انگار این ملّت هیچ خاطره و کارکرد و ارزش و اعتباری، غیر از همین دورهی چند ساله نداشته است. هر چند در این دوره برجستهترین و بزرگترین رویدادها و خاطرهها و کارکردها و ارزشها متجلی شده باشد، باز هم نمیتوان بر ارزشها و کارکردهای گذشتهی یک ملّت یکسره خط بطلان کشید.
البته حافظهی تاریخی و ملّی، بهرغم چنین سیاستهایی، هرگز نقطههای عطف حیات خود را محو و حذف نمیکند. و هر چند هم که روی این نقطهها پوشانده شود، باز به هنگام، آنها را نمایان میکند.
همچنان که روزهایی چون «بیستونهم اسفند» (روز ملّی شدن صنعت نفت) «سی تیر روز قیام مردم علیه دولت قوام» و روزهای مربوط به «نهضت ملّی» حتا روزی «چون بیستوهشتم مرداد» در موقعیت منفی خود، از خاطرهی جامعه زدوده نخواهد شد.
سالگرد نهضت مشروطه، برای مردم ما همانند «روز همبستگی جهانی با مبارزهی مردم آفریقایی جنوبی» (26 ژوئن) نیست که تنها در گوشهی تقویم بماند، و یا احیاناً با نوعی برخورد دیپلماتیک همراه شود. علّتش هم بسیار روشن است. انقلاب مشروطه مبدأ حیات جدید فرهنگی و ملّی و سیاسی دوران صدسالهی اخیر است. در این صدساله مگر چند روز بزرگ چون این روز است؟ روزی که ملّتی توانست در روند انقلابش، ساخت استبدادی دیرینه را به تمکین وادارد. و آن را به تأیید «عدالت خانه» و «مجلس شورای ملّی» و «رأی ملّت» ناگزیر کند. بهراستی توجه به تاریخ و انقلاب مشروطیت چه زیانی برای امروز میتواند داشته باشد؟ جای کدام مراسم را تنگ میکند؟ با کدام یک از ارزشهای امروز ما در تعارض است؟ درست است که پس از آن وقایع مهمتری رخ داده است. درست است که انقلاب سال ۵۷ بود که سرانجام رژیم سلطنت برافتاد. اما کدام جامعه است که از رویدادهای مهم تاریخی و افتخارات سازنده و مبارزات گذشتهی خود تبرا جوید؛ یا عمداً در به فراموشی سپردن آنها بکوشد؟
انقلاب مشروطه، با همهی مشکلات و افت و خیزها و نارساییها و نقصهایش، در شمار دیگر انقلابهای ملّی دنیا بوده است. تأثیرش حتا در اسناد برخی انقلابها نیز مشهود است. تا سال ۱۳۵۷ نیز بزرگترین روز ملّی تاریخ معاصر بوده است.
اهمیت آن را باید در مجموعهی تمهیدات و سیاستها و توطئهها و برنامهها و موانعی جست که رژیم دیکتاتوری پهلوی و حامیان بینالمللیاش چندین دهه فراهم میکردند تا آثار آن را از میان بردارند.
یادکرد مشروطه بهویژه از آنرو هنوز اهمیت دارد که سرنوشت مشروطه، عین سرنوشت فرهنگی همین ملّت بوده است. صد سال است که نگذاشتهاند این ملّت، به گونهای نهادی و نظامیافته، حقوق انسانی خود را در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود بازیابد. صد سال است که این ملّت نتوانسته است، به گونهای نهادی و نظامیافته، ساختهای استبدادی دیرینه را وانهد، و به ساختهای آزادمنشانهای بگراید.
یادکرد چنین روزهایی به معنای تشریفات توخالی و پر سروصدا و از سر سیاستبازی ریاکارانه، یا گذشتهگرایی و عدول از مناسبتها و ضرورتهای امروز نیست. غرض آن نیست که به شکلها بگراییم. و از اصل و محتوای ارزشی این روزها تغافل کنیم، یا بدانها بیاعتنا بمانیم.
چنانکه رژیم شاه سالها بهویژه پس از ششم بهمن این رویداد بزرگ را به صورتی مسخشده جشن میگرفت. و چهاردهم مرداد را مستمسکی کرده بود تا بر ضدّ کارکردش اقدام کند. و حقوق ملّی مردم را به حقوق باطل سلطنت تبدیل کند. غرض از یادکرد مشروطه پیوستن به «نسل خاطرات» نیز نیست که همیشه اکنون را با گذشته تعبیر میکند. همهی نیکیها را در گذشته میجوید. و کار دیروز را بزرگ میدارد. و نسل امروز را، به سبب این که عمرش قد نداده که دیروز را دریابد، به ملامت میگیرد.
غرض از یادکرد، تأکید بر ارزشها و معیارها و دستاوردها و تجربههاست. غرض، یادآوری اقدام و مبارزه و قیام ملّتی است در راه حقوق انسانی و عدالت و آزادی، که مفاهیم و ارزشهایی کهنه ناشدنیاند. غرض یادکرد مبارزان و از جان گذشتگانی است که همیشه در راه تعیین سرنوشت ملّی از هیچ مجاهدتی دریغ نورزیدهاند. غرض بررسی و بازبینی و ارزیابی روشها و گرایشها و منشهایی است که این ملّت در گام نهادن به راهی «نو» ارائه داده است.
غرض این است که دریابیم «مدرن بودن به معنی قربانی کردن گذشته در پای نو نیست. بلکه پاسداشت، مقایسه، و به یاد آوردن ارزشهایی است که آفریدهایم. و مدرن کردن این ارزشها بدانگونه که ارزش مدرن را از دست ندهیم.»
چه بخواهیم و چه نخواهیم، ادراک ارزشهای نو در تعیین سرنوشت ملّی و حقوق انسانی از دوران انقلاب مشروطه در ایران مطرح شده است.
تا آن زمان ما دچار ساخت استبدادی دیرینهای بودیم که هیچ حق و رأی و امکان انتخاب برای مردم نمیشناخت. تا آن زمان کل ملّت در حکم «صغار» بودند که به قیم نیاز داشتند. تا آن زمان نظام سلسله مراتب به بلوغ عقلی و سیاسی و اجتماعی مردم باور نداشت. تا آن زمان کسی با مفهوم نهادی و نظاممند «عدالت» سروکاری نداشت. تا آن زمان جامعه بر سنت «شبان-رمگی» صرف میرفت. و تنها از آن زمان ملّت ما دریافت که باید عادت به «رمه بودن» را نفی میکند.
به فراموشی سپردن سالگرد انقلاب مشروطه، در حقیقت کم بها دادن به این گرایش و رویداد و روند تاریخی است. کم بها دادن به چارهاندیشیهای این مردم برای نو کردن زندگی است.
روند انقلاب مشروطه، مواجههی سنت و نوست، مواجههای که هنوز هم برقرار است. و هنوز هم طیفهای گوناگونی از اندیشمندان و اهل فرهنگ و سیاست و هنر و … با گرایشهای مختلف، در پی چارهاندیشی برای این بحران فرهنگیاند.
یادکرد انقلاب مشروطه، هم پیشنهادها و راهحلها و برداشتها و گرایشها را در این «نو شدن» پیش چشم میآورد. و هم نقصها و نارساییها و اشتباهات و احیاناً انحرافهای ما را در اخذ تمدّن و فرهنگ نو مطرح میکند. هم اغراض یا اشتباهات برخی کسان را نشان میدهد که ارزشها و ضرورتهای فرهنگی ما را به درستی نمیشناختهاند. یا تعمداً بدانها پایبند نبودهاند. و در نتیجه ما را به استحاله در فرهنگهای بیگانه هدایت میکردهاند. و هم نشان میدهد که چگونه عدهای با اصرار بر لمیدن بر سنتها و راه و رسم قدیم، جامعه را از اقتضاها و دستاوردهای تمدّن نو محروم میخواستهاند.
صد سال است که این معضل بر قرار خود مانده است. در همین ایّام نشریه و روزنامه و رسانهای نیست که به گونهای به این گرفتاری، بیماری، تناقض، تضاد، تهاجم، برخورد، ارتباط، تبادل، ناگزیری و … نپرداخته باشد. همگان نیز کمکم در مییابیم که تنها راه چاره، دیدنِ درست حقایق و ارزشهاست. گزینش آگاهانه و متناسب با سرنوشت و فرهنگ کشور است.
در مواجههی ارزشها و آمیختگی سنت و نو، نمیتوان یک سویه رفتار کرد. نمیتوان به نفع گذشته از اکنون چشم پوشید. یا به نفع امروز دیروز را نادیده گرفت. نمیتوان فرهنگ را جراحی کرد. یا حذف و نفی کرد. فرهنگ ها مرتبطند. در تبادلند. و تاریخ بشر همواره از گزینشهای فرهنگی حکایت میکند. سیاستها روزمرهاند. فرهنگها همیشگیاند. آنچه مهم است وفاداری به فرهنگ و سرنوشت ایرانی است. انقلاب مشروطه نقطهی عطفی در فرهنگ معاصر ماست. و با نادیده گرفتن آن نمیتوان آثارش را از زندگی معاصر حذف کرد.
تکاپو، شماره ۴