محمد مختاری

شب‌های مهر

شب‌های مهر
شب‌های در کمین آسمان نشستن
شب‌های خون میلیونی میهن.

تاریکماه
تنها عبور مرگ را می‌پوشاند
و ریزش سحابی
بر بام شهرها
اشتباقی برنمی‌انگیزد.

و ماه
ماه مزاحم
که زندگانی را بی حفاظ می‌کند.

خورشید با صدای آژیر در مغرب موضع می‌گیرد
و مرزهای منفجر غربی
آسمان استعماری را
به آتش می‌کشند.
موج بلند مردم در راهست
ایران به سوی مرزهایش می‌شتابد،
و دشت آزادگان
غبار
از روی آفتاب می‌زداید.
پیروزی
از دستهائی تتق می‌کشد
که آفتاب را به مدارش باز می‌گردانند
و آسمان را
تنظیم می‌کنند.

عشق از درون سایه برون آمده ست
و صد هزار چهره ابری شکفته است.
آئینه‌های خونی استقلال
در معابر خاک می‌درخشد،
و بازوان ایرانی بر جهان
انعکاس می‌یابد.
خون محله‌های جنوبی
نبض تاریخ را
تند کرده است،

و قلبهای جوادیه
در حصیر آباد
می طپند.
ایران
شب‌های پایداری خرمشهر را
آسان تدارک ندیده است
زحمتکشان
بر نخل‌ها و دکه‌های ماهی سنگر می‌گیرند.
نخل و بلوط و بيد و سپیدار و گز،
گرمای خون خطه‌های ستمدیده،
موج فلات
جنگل اندام‌های ایرانی.

شب‌های مهر
شب‌های کار در مخازن آتش
شب‌های چاه‌های نفت و بدن‌های تکه تکه
شب‌های صید آدمی
در آب‌های نفتی خلیج.
و کارگران بندر
که محموله‌های باروت را
بر دوش می‌برند.
خمپاره در مواجهه خوشه‌های خرما،
و سقف‌های حصیری بر دیوارهای گرسنگی.
شب‌های کودکان شلمچه
و غرش مداوم توپ‌ها
که قلب دریا را درهم می­‌شکند.
و کوسه‌ها که به خشکی آمده‌اند
و زبر طاق‌های گلی طعمه می‌طلبند.
شب‌های مهر
شب‌های چرخ‌های خونی زرادخانه‌ها
شب‌های باز گشتن موشک‌ها و باز نگشتن کارگرانی
که سفره‌هاشان را در سنگر می‌گشایند.

در سر پل ذهاب
مهتاب بر کدام پیشانی قرار می گیرد؟
و آفتاب بر کدام گونه
گل می‌اندازد؟
احشام رودخانه گنگیر
از موج خون چگونه می‌آشامند؟
سومار در مراتع باروت
بوی ایل را چگونه تشخیص می‌دهد؟
بیلاق
در چادر بلوطی نارنجک،
و باد شرمگین موسیان
که دست‌ها و رگ‌ها را از صیفی زارها
تمیز نمی‌دهد.
و لاشه لاشه لاشه
که در آفتاب می‌ترکد.
وهن بشر
عفونت استعمار.
و قصر شیرین
که تنها درندگان
بر مرگ و ماهتاب و عفونت
می‌خرامند

شب‌های مهر
شب‌های فتح که انسان را به حساب نمی‌آورند
شب‌های بمب
که تنها خرابی فرودگاه‌ها را
مخابره می‌کنند
شب‌های تیربارهای هوائی
که تنها بمب افکن‌ها را می‌شمارند
شب‌های انفجار
که تنها صدای پالایشگاه‌ها
در رادیوها منعکس می‌شود.
شبهای فتح
که آمار اشیاء رو به افزایش می‌گذارد.
آمار
آمار
آمار پاسگاه‌های منهدم
آمار شهرهای خالی از سکنه
آمار تانک‌های فرو رفته در گل
آمار آتش‌های مهار نشده
آمار قبضه‌های تفنگ.
آمار فقر را
در دفترهای فتح نمی‌نویسند.

شب‌های مهر
شب‌های دیدگان منتظر
در جبهه‌های کور.
شب‌های توده‌های فاتح
شب‌های توده‌های ویران.
پس خاك چگونه زیبائیش را به ما باز خواهد گرداند؟
تردیدهای مرا خون زحمتکشان وطنم پاسخ گفته است
امواج دجله
رسوب فرات
با طعم استخوان خلق‌ها
آمیخته­‌ست.

اروندرود آرامش قديم امریکایی را باز نخواهد یافت
و انتظار نفتکش‌ها در خلیج
تنها جنابت جهان‌خواران را
عریان تر می‌کند.

نامه کانون نویسندگان ایران، شماره ۴