منوچهر آتشی

شعر آتشی تابع دوره‌بندی‌های معمول سیاسی-اجتماعی نیست. همچنانکه با اختلاف‌ها و دگرگونی‌های بنیادی در ساختار و زبان، بنا به مرحله‌های مختلف نیز مشخص یا طبقه‌بندی نمی‌شود. اما آنچه دوره‌های شعر او را از هم تفکیک می‌کند، موقعیت ذهنی و معرفتی اوست که طبعا در وضع زبانی، و گرایش مضمونی یا موضوعی شعرش تأثیر نهاده است.
این موقعیت ذهنی و زبانی را می‌توان به دو دورهٔ روشن و معین و یک فاصله تقسیم کرد:
١- دورهٔ کتاب‌های آهنگ دیگر و آواز خاک که دوران تثبیت و ارائهٔ شخصيت شعری او، یا دوره بومی‌گری اختصاصی و ناگزیر اوست که در زبانی حماسی، که گاه تغزلی نیز می‌شود، متبلور است.
۲- دوره کتاب‌های وصف گل سوری، گندم و گیلاس، زیباتر از شکل قدیم جهان، و چه تلخ است این سیب.
این دورهٔ بازیافت خویش، و فوران پختگی است. دورهٔ تغزل طبیعت‌گرا با دورنمایه‌های عام اجتماعی – انسانی است. دوره‌ای که زبان در گرایش تغزلی او تلطیف می‌شود.
در میانه این دو دوره متشخص، «فاصله»‌ای طولانی است که نه تنها از تشخص بهره‌ور نیست، بلکه مرحلهٔ از دست دادگی خلاقیت و به اعتباری استحاله است. به همین سبب نیز من این «فاصلهٔ» طولانی را به صورت یک دورهٔ معین در شعر او به حساب نمی‌آورم. این فاصله قطعا دورۂ شعری نیست. بلکه دورهٔ افت و پراکندگی در شعر و سردرگمی و شوربختی در زندگی خصوصی است. منتها زندگی خصوصی شاعری که در منگنهٔ موقعیت اجتماعی گرفتار شده، و از خلاقیت خود باز مانده است. به همین سبب نیز بیش از آنکه در متن شعر فعال مانده باشد، به حاشیهٔ آن رانده شده است. اگر چه این حاشیه نیز در وجه نقد ادبی، و معرفی شعر، به ویژه شعر شاعران جوان، توانسته است بازتابی از بارقه‌های وجود او باشد.
اما در هر یک از این دوره‌ها، حتی در آن «فاصله»، عناصر و اندام‌هایی در شعر آتشی امکان ظهور و بروز یافته‌اند که مربوط به تجربه‌های فردی و اجتماعی اویند. اگر چه شیوهٔ تشكل شعر که در گرو عناصر فنی تجربی نیز هست، چندان تغییر محسوسی نداشته است. بر همین روال، نحوهٔ نشت حوادث و تأثیر افت‌و‌خیزهای سیاسی – اجتماعی در شعر، خواه پیش از انقلاب و خواه پس از آن، نیز تفاوتی نکرده است؛ و همچنان نشانه‌های خود را در پرده‌های درون او پوشانده است.
به‌طور کلی می‌توان گفت که زندگی اجتماعی-فرهنگی-سیاسی آتشی، در متن یا چرخشگاه تحولات نبوده است. بلکه به ازای شخصیت و روحیه‌اش، غالباً در حاشیه تأثير غیر مستقیم پذیرفته است. تأثیری که نشانه‌هایش نه در زندگینامه و موضوع‌های مربوط به حوادث ایام، بلکه تنها در رنگ کلی اشعارش قابل تشخیص است.