بررسی شعارهای دوران قیام (۲)

طبقه‌بندی شعار‌ها

‏همان‌طور که قبلاً گفتیم در این بررسی از ۸۰۰ ‏شعار موزون استفاده شده، که مردم و رهبری جنبش گروه‌های سیاسی و اجتماعی طرح کرده‌اند. تنوع شعار‌ها و مسائل گوناگونی که در آن‌ها مطرح شده، ایجاب می‌کند که ‏به‌دسته‌بندی موضوعی آن‌ها بپردازیم، و نسبت درصد هر دسته و طبقه را مشخص کنیم، تا درجه‌ی اهمیت هریک از خواست‌ها و تقاضا‌های مردم در جریان قیام، و میزان تأکیدشان بر هر موضوع، و چگونگی برخوردشان با هر مسأله دانسته شود[۱]. این طبقه‌بندی را از شعار‌های ضد رژیم آغاز می‌کنیم. چرا که هم مردم در راه براندازی حکومت قیام کرده بوده‌اند، و هم رهبری با توجه به‌همین تضاد شکل گرفته بود. تلقی‌ها و انتظارات مردم از نظامی که باید پس از سقوط رژیم مستقر می‌شد، و نیز برنامه‌های رهبری در این زمینه، اغلب در مراحل بعدی مطرح شده و شکل گرفته است.

۱. شعار‌های ضد شاه ۴۰۰ ‏شعار = ۵۰٪

‏شعار اصلی جنبش انقلابی، در دوره‌ای نسبتاً طولانی،‌‌ همان شعار «مرگ بر شاه» بوده، که بسته به‌خصلت‌ها و گرایش‌های مختلف گروه‌های اجتماعی، و با توجه به‌ویژگی‌های هر مرحله از قیام، شکل‌های ویژه‌ای می‌یافته است. از آغاز مبارزات توده‌ای و تظاهرات خیابانی، ابتدا شخص شاه و خاندان و دار‌و‌دسته‌اش مورد حمله‌ی مستقیم وغیرمستقیم توده‌ها قرار گرفته، و سپس در جریان اعتلای جنبش و تشدید حرکت‌های انقلابی مردم، جنبه‌های بنیادی‌تر مبارزه رخ نموده است.

‏تمرکز شعار‌ها بر شخص شاه از یک سو بازگوی وجه مشترک همه‌ی گروه‌ها و نیرو‌های اجتماعی در مبارزه با اوست. و از سوی دیگر این حقیقت را افشاء می‌کند که گروه‌هائی آگاهانه یا ناآگاهانه، به‌منظور محدود کردن مبارزه در همین سطح، کوشش می‌کرده‌اند. پیداست که ویژگی‌های فرهنگی و مذهبی، و محدودیت آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی جامعه نیز خود زمینه‌ی مساعدی بوده است برای توفیق نسبی این کوشش‌ها.

با این همه تحول این دسته از شعار‌ها در مسیر جنبش نشان می‌دهد که به‌رغم کوشش‌های یاد شده، مردم لحظه به‌لحظه از انقلاب چیزهای تازه فرا می‌گرفته‌اند و به‌یاری انقلاب هرچه بیش‌تر به‌جنبه‌ی اصلی مبارزه هدایت می‌شده‌اند.

‏اساسأ شعارهای ضد شاه، برای نیروهای مختلف محتوای مختلفی در‌ بر داشته است. گروه‌ها و طبقات اجتماعی، هرکدام مسائل و منافع طبقاتی خاص خود را دراین‌گونه شعارهای مشترک جست‌و‌جو می‌کرده‌اند. چگونگی برخورد با این شعار‌ها نشان می‌دهد که گروه‌هایی زود‌تر و گروه‌هایی دیر‌تر، با‏ این شعارها هماهنگ شده‌اند. چنانکه عوامل میانه‌رو به‌ویژه لیبرال‌ها که از ‏موضع «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»به‌مبارزات و شعارهای مردم می‌نگریستند، تنها در اثر حرکت سریع توده‌ها و به‌ناگزیر و در مراحل پایانی قیام به‌شعار توده‌ها گرائیدند. البته منظور از این گرویدن آن بود که در مراحل بعدی بتوانند تأثیر متوقف‌کننده‌ئی بر جنبش بگذارند. حال آن که خرده بورژوازی این شعار را بسی تند‌تر و زود‌تر برگزید.

‏اما این دو گروه اجتماعی، با مخدوش کردن مرزهای طبقاتی و با حذف شعارهای طبقاتی کارگران و دهقانان و تأکید بر شعارهای کلی‌تر، و طرح یک جانبه شعارهای ضد شاه، جنبش را در جهت گسترش رهبری و اعمال قدرت خود هدایت کردند. خاصه خرده بورژوازی سنتی و مذهبی که رهبری را به‌عهده گرفته بود، بنا به‌خصلت‌های تک‌روی و مطلق‌گرائی و فرد‌پرستی سنتی و تکیه بر امیال غریزی و عاطفی، به‌تشدید این امر یاری کرد. به‌این ترتیب در شعارهای ضدشاه از یک سو تنوع دیدگاه‌ها و محتواهای ایدئولوژیک و طبقاتی مختلف، متبلور شده است، و از سوی دیگر کوشش‌هائی به‌منظور باز ماندن مردم از مبارزه‌ی ضد امپریالیستی نهفته است. وانگهی متمرکز ماندن وجه غالبِ مبارزات مردم بر این شعار، آن را به‌وسیله‌ای نیرومند برای سیطره یافتن معیار‌ها و ضوابط عقیدتیِ خرده بورژوازی سنتی بر اذهان مردم تبدیل ‏کرده است.

‏شعار‌های مورد نظر بیش‌تر و پیش‌تر از همه بر شخص شاه تمرکز یافته ‏است. و سپس به‌افراد خاندان او، و در مرحله‌ی بعد به‌رژیم سلطنتی معطوف شده است. افراد خاندان شاه، همراه با خود او مورد تهاجم و حملات شعار‌ها ‏قرار گرفته‌اند. این حملات اغلب حاوی دشنام‌هائی فردی بوده، خصلت‌ها و فساد اخلاقی و روابط نامشروع آنان را افشا می‌کند‌.

‏ضمناً تضاد با امپریالیسم نیز از طریق و به‌واسطه‌ی همین شعار‌ها جای خود را در میان توده‌های مردم باز کرده شکل خاص آن‌ها را نیز به‌خود گرفته است. توجه به‌نوع و نسبت شعار‌ها این مسائل را روشن‌تر می‌کند.

[۲]

ترکیب این ۴۰۰ ‏شعار ضد شاه که ۵۰٪ کل شعار‌هاست به‌این گونه ‏است:

الف. شعار‌های ضد شخص شاه ۲۸۰ ‏شعار = ۳۵٪

ای امام زمان رحمی به‌ما کن      ما را از دست این جلاد رها کن

شاه زنا زاده است                   خمینی آزاده است

گر حکم الیه بوگون مراجه        بو شاه جنایتکارا راجع

جمعاً اله بیزاسلحه آلّوخ           قولدور رضانون اوغلونی

تختدن یره‌سالّوخ                   کارتار جاننا ولوله سالّوخ

ای بی‌شرف حیا کن               سلطنت را رها کن

به‌همت توده‌ها                      شاه تورا می‌کُشیم

با پتک کارگر با داس بزرگر     از ریشه برکنیم این شاه حیله‌گر

تا مرگ شاه خائن             نهضت ادامه دارد

این شاه آمریکائی             اعدام باید گردد

شاه جنایت می‌کند           کارتر حمایت می‌کند

‏صفاتی که در شعار‌ها برای شاه قائل شده‌اند، به‌بهترین وجه روان‌شناسی اجتماعی گروه‌های سازنده‌یشعار‌ها و چگونگی برخورد آن‌ها را با مسأله نشان می‌دهد. این صفات را می‌توان به ۴ ‏دسته تقسیم کرد:

۱. صفات شخصی که قست مهم حملات شمار‌ها را تشکیل می‌دهد، و از فرهنگ عامه حکایت می‌کند مثل:

‏بی شرف، گرگ، سیه روز، نره‌خر، حیله‌گر، سگ، بیدین، خوک، الاغ گاری، محمد دماغ، کونده، دیوانه، دیوث، کس‌کش، پرفریب، پررو، نسناس، فاسد، جغد شوم، بدقواره، رقاص، دنی، دیو، آدم‌کش، دزد، مزاحم، سلاخ، جنایتکار.

۲. صفاتی که با توجه به‌خاندان پهلوی برای او قائل شده‌اند:

‏پسر رضاقلدر، توله‌سگ، زنازاده، پسر رضاکچل، پدرسگ، کره خر، پدرسوخته، رضاکره‌ی پالونی.

۳. نام‌ها و صفاتی که اختصاصاً درباره‌ی موقعیت و نوع حکومت اوست:

ضحاک، فرعون قرن بیستم، ستمگر، جلاد، یزید قانون‌شکن، دیکتاتور بی‌وطن، آریاننگ، دشمن بدخواه، پاسدار ظلم، خونخوار.

۴. صفاتی که با توجه به‌دست نشاندگی و حکومت وابسته به‌امپریالیسم او ساخته شده است:

شاه آمریکائی، نوکر اجنبی، نوکر بیگانگان. مزدور، خائن، وطن‌فروش، محمد نفتی، عروسک آمریکا، خیانت‌پیشه، بنده‌ی کار‌تر، همسر کارتر، سگ کارتر، سگ زنجیری آمریکا، ممل آمریکائی.

ب. شعارهای ضد فرح ۳۰ ‏شعار:

شاه جنایت می‌کند              جنده زیارت می‌کند

فرح شورتت چه رنگه           کارتر می‌گه سه‌رنگه

کارتر فرحو با نازش می‌خواد         شرکت نفتو جهازش می‌خواد

ج. شعار‌های ضد رضاشاه ۲۶ شعار:

هر کی بر سر قبر رضا کچل نرینه     الهی که خیر از کونش نبینه

د. شعارهای ضد ولیعهد ۱۲ ‏شعار:

ولیعهد سلطنت محال است      سگ زرد برادر شغال است

 

هـ. شعارهای ضد خاندان ۵ ‏شعار:

کودکان از کودکی از کشتن موران خوشند

خاندان پهلوی از کودکی آدم کشند

‏و. شعار‌ها ضد خواهر شاه (اشرف) ۴ شعار:

شاه طرفدار ماست       خواهرش همکار ما ست(از زبان ساکنین شهر نو)

‏ز. شعارهای ضد شورای سلطنت ۳ ‏شعار:

رژیم پادشاهی گه سگ بدبوئی            

شورای سلطنت هم گه سگ مصنوعی

‏مجموعه‌ی شعارهای یاد شده ۸۰ ‏شعار یعنی ۱۰ ‏درصد مجموع شعار‌ها است.

ح. شعار‌های ضد رژیم سلطنتی ۴۰ شعار = ۵٪

برقرار می‌کنیم حکومت علی را          سرنگون می‌کنیم رژیم پهلوی را

رژیم شاهنشاهی سرچشمه‌ی فساد است

رژیم شاهنشاهی                                     نابود باید گردد

زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی           جان فدا می‌کنیم در ره آزادگی

سرنگون می‌کنیم سلطنت پهلوی

 

مرگ بر این شاه (۲)

۲. شعار‌های ضد عوامل دولتی و ضد دولت‌ها ۸۰ ‏شعار = ۱۰٪

‏توجه شدید به‌استبداد فردی سبب شده است که ارگان‌های حکومتی و سازمان دولتی رژیم، نسبت کم‌تری از شعار‌ها را به‌خود اختصاص دهد. مردم روبنای سیاسی را ساخته و پرداخته شخص شاه می‌دانستند، و کارگزاران دولتی را آلت دست و عروسک‌های خیمه شب‌بازی او می‌شمردند. برای دولت‌ها اهمیتی قائل نبوده نخست‌وزیران را کاره‌ای نمی‌دانسته‌اند، تا برضدشان شعار ویژه‌ای بسازند. از این رو غالب شعارهائی هم که در این زمینه ساخته شده، هزلیات و مطالب عامیانه‌ئی را جهت هجو دولت‌ها یا نخست‌وزیران در برداشته است.

‏با توجه به‌این امر برای افرادی مثل آموزگار، شریف‌امامی، ازهاری، و نیز مهره‌های دیگر رژیم مثل اویسی، خسروداد، ناجی، و وکلای مجلس و غیره جمعاً ۳ درصد یا ۲۵ ‏شعار ساخته‌اند. پیداست که توجه به‌این افراد همزمان با کشتار‌های ارتش، به‌ویژه در دوره‌ی از‌هاری بیش‌تر شده است:

نه شریفی نه امامی     بلکه یک خر(کل) تمامی

ازهاری بیچاره           ای سگ چار ستاره

مردیکه‌ی گوساله       پیر سگ شصت‌ساله

باز هم بگو نواره         نوار که پا نداره

گفتی که صد هزاره     چشمای تو خماره

یک مویز و دو قیسی   سقط شده اویسی

خسرو داد                یک عامل استبداد

از درد بی‌علاجی     به سگ می‌گن تو ناجی (در اصفهان)

‏در این میان فقط شاپور بختیار وضعی استثنائی یافته است. مردم که در آن دوره‌ی انتقالی، کارکرد دولت بختیار را نسبت به‌اسلافش متفاوت تشخیص داده بودند، از همان آغاز روی کار آمدنش، به‌ساختن شعار علیه او ‏پرداختند. در این مرحله، مقابله با شیوه‌ها و شگردهای امپریالیسم نیز در ‏شعار‌ها جائی یافته بود، و مبارزات ضدامپریالیستی سبب شد که مردم با بختیار به‌صورت واسطه‌ی رژیم و آمریکا برخورد کنند از سوئی در دوره‌ی او ‏حرکات جنبش سریع‌تر بود، و به‌این سبب پشت سر هم مسائل تازه‌ئی پیش می‌آمد. مثل حرکت امام خمینی از پاریس و ورود به‌تهران، تشکیل دولت بازرگان و… که هر یک تظاهرات و شعار‌های ویژه‌ئی را ایجاب می‌کرد. گذشته ازاین‌ها بختیار رهبری را در وضعی قرار داده بود که ناچار باید موضع روشن و صریحی علیه او اتخاذ می‌کرد. با این همه مردم بسی زود‌تر از رهبری به‌طرح شعار‌ها و موضع‌گیری علیه بختیار پرداختند. شعارهای مردم علیه او با شعارهای رهبری تکمیل شد و توسعه یافت.

‏مجموعه‌ی این عوامل و مسائل سبب شد که مردم با بختیار به‌صورتی ‏جدی برخورد کنند. و در نتیجه از ۸۰شعار ‏مربوط به‌این بخش، بیش از ۵۰ ‏شعار یعنی ۷۰٪ به بختیار اختصاص یافت. در نمونه‌های زیر مراحل مختلف و نوع برخورد با حکومت بختیار نمایانده شده است.

بختیار بختیار

مأمور بی اختیار        سگ جدید دربار

نه شاه می‌خو‌ایم نه شاهپور      مرگ بر این دو مزدور

کابینه‌ی بختیار             توطئه‌ی آمریکاست

بختیار شیره‌کش     باید بره مراکش

‏وای به‌حالت بختیار     اگر آقا فردا نیاد ( اگر خمینی دیر بیاد)

بختیار توله سگ          آقا میاد صددرصد

یک مملکت یک دولت     آن هم با رای ملت

‏با توجه به‌سازمان‌ها و ارگان‌های دولتی، برای ساواک نیز شعارهائی (۵ شعار) ساخته شده، که در برخی موارد تلقی فردی را به‌آن تعمیم داده‌اند:

ساواک ‏ترا می‌کشیم

شاه دربدر شد     ساواک بی‌پدر شد

در همین زمینه ۵ ‏شعار نیز برای شاه‌پرستان ساخته شده است.

هر کی که شاه‌پرسته               معلومه که دیوثه

‏و چند شعار نیز برای چماق بدستان، وطرفداران قانون اساسی که گروه اخیر به‌تحریک و تشویق بختیار تظاهراتی براه انداخته بودند:

اینست شعار دولت           چماق‌به‌دست و غارت

قانون اسباب بازی        یک ناهار و یک صدی

۳. شعار‌های ضدامپریالیستی ۹۲ ‏شعار = ۱۱٫۵٪

‏مبارزه با استبداد شاه، در طی قیام با مبارزه علیه وابستگی‌های امپریالیستی حکومت درآمیخت. و توجه مردم از روبنای سیاسی جامعه به‌ارتباط استعماری آن نیز معطوف شد. در نتیجه تضاد با امپریالیسم در بخشی از شعار‌ها، خصوصاً در شعار‌های مرحله‌ی متأخر جنبش، منعکس شد.

‏شعارهائی که علیه امپریالیسم ساخته شده، وضعیتی ناهمگن و نا‌متجانس دارد. این شعار‌ها به‌طور کلی مستقیم یا غیرمستقیم علیه دشمنان خلق ایران، و حکومت‌ها و دولت‌هائی که دشمن شمرده شده‌اند، سروده شده است. این شعار‌ها یا به‌نیرو‌های امپریالیستی مربوط است یا به‌کسانی که به‌این نیرو‌ها وابسته یا منتسب بوده‌اند. و یا بی‌آن که از دشمن خاصی نام ببرند بازگوی خواست‌های استقلال‌طلبانه‌ی مردمند.

از کل این ۹۲ ‏شعار، ۵۷ ‏شعار با توجه به‌آمریکا و به‌ویژه کارتر ساخته شده است. (۳۰ ‏شعار مربوط به‌آمریکا، و ۲۷ ‏شعار مربوط به‌کارتر) و بقیه به‌ترتیب ۱۸ ‏شعار امپریالیسم را به‌طور عام مورد حمله قرار می‌دهد، ۶ شعار وابستگی به‌اسرائیل و صهیونیسم را افشا می‌کند. ۶ شعار علیه شوروی، ۲ ‏شعار علیه چین و ۲ ‏شعار نیز علیه انگستان است.

‏چنان که پیداست اغلب شعار‌های ضدامپریالیستی علیه آمریکاست. در عین حال کشور‌هائی مثل شوروی و چین نیز آگاهانه و یا ناآگاهانه در کنار آمریکا قرار گرفته‌اند. و این مسأله به‌همان اندازه که از ناآگاهی نسبت به‌امپریالیسم حکایت می‌کند، اعمال نظر رهبری را نیز در طرح این نوع مسائل نشان می‌دهد.

‏رهبری با استفاده از جنبه‌ی ناآگاهانه استقبال مردم از شعارهائی نظیر «نه شرقی، نه غربی»، کوشید که تلقی‌های معین و جهت‌داری را نسبت به‌امپریالیسم در سطح جنبش اشاعه دهد. همچنان که در پلاکاردها و شعار‌های کتبی راه‌پیمائی‌ها نیز گاه امپریالیسم و صهیونیسم و کمونیسم را متفقاً به‌صورت مثلث دشمنان خلق می‌شناسانند. در واقع از همین نظرگاه بود ‏که شعارهائی از این دست نیز ساخته می‌شد:

نفتو کی برد آمریکا        گازو کی برده شوروی

پولشو کی خورد پهلوی      مرگ بر این سلطنت پهلوی

‏ نسبت ۱۱٫۵٪ ‏ شعارهای ضدامپریالیستی در مقایسه با ۵۰ ‏درصد شعار‌های ضد سلطنت، و بخصوص ۳۵ ‏درصد شعار‌های ضد شاه، بازگوی آن است که جنبش عملاً به‌طور کلی بر گرایش ضد دیکتاتوری و ضد شاهی متمرکز مانده بوده است. و حتی می‌توان گفت کوشش‌هائی صورت می‌گرفته تا تضاد با امپریالیسم دیر‌تر یا کم عمق‌تر از آنچه هست بر مردم آشکار شود. اما مردم در سیر جنبش انقلابی، خود به‌ناگزیر به‌این تضاد ‏رسیده‌اند.

‏از سوئی نوع شعار‌های ضدامپریالیستی نیز نشان‌ی آن است که جهت‌گیری علیه امپریالیسم یا آمریکا، بیش‌تر با توجه به‌حکومت فردی شاه صورت گرفته است. نه به‌صورتی که ارتباط ارگانیک آن را با صورت‌بندی اقتصادی – اجتماعی جامعه برملا سازد. حتی بخش مهمی از شعار‌های ضدآمریکائی مربوط و منحصر است به‌طرح روابط شاه و کارتر و فرح. در مورد ارتباط حکومت شاه با امپریالیسم، روابط جنسی او، اخلاق پدرسالارانه ملاک قضاوت قرار گرفته است. و سنت‌های اجتماعی و خصلت‌های تکروی اهمیتی ویژه یافته است. حساسیت‌های اخلاقی و تلقی‌های عوامانه از فساد ونامشروع بودن روابط مطرح شده است. به‌طوری که انگار گویا‌ترین الگو و نمودار فساد در ارتباط امپریالیسم و حکومت شاه، فقط شکل روابط نامشروع جنسی بوده است! با این همه از آنجا که حرکت مردم، به‌رغم کوشش‌های بازدارنده، رو به‌اعتلای انقلابی داشته، و کوشش گروه‌های مترقی نیز در مرا حل متأخر جنبش، بر این روند تأثیر گذارده است، شعارهائی بنیادی نیز علیه امپریالیسم ساخته شده است.

استقلال، آزادی جمهوری اسلامی

نه آمریکا نه شوروی     مرگ بر رژیم پهلوی

فرموده‌ی روح خدا چنین است    اجحاف در ارزاق دین چنین است

امریکا اسیر است      چین و روس ذلیل است

اسرائیل نابود است   با قطع این نفت (۲)

اشک چشم ما شوره     کارتر با فرح جوره

ما جنده نمی‌خواهیم      ما شاه نمی‌خوایم

فری غصه نخور مملی بمیره     جیمی خودش میاد تورو می‌گیره

‏بعد از شاه نوبت آمریکاست

‏پیروزی نهائی     اخراج امریکایی

آمریکا توخالیست    ویتنام گواهی‌ست

‏ضمناً در زمینه شعار‌های ضدامپریالیستی، گاه نام کشورهایی به‌عنوان دشمن مردم و همدست رژیم، مثل اسرائیل، چین، مصر و مراکش، و گاه نام کشورهائی به‌عنوان طرفدار مردم مثل ویتنام و فلسطین مطرح بوده است. تعداد این قبیل شعار‌ها ۲۳ ‏یعنی ۳ ‏درصد است.

ویتنام، فلسطین متحد خلق ما         امریکا، اسراییل دشمنان خلق ما

۴ . شعار‌های مربوط به‌ارتش ۷۱ ‏شعار = ۹٪

‏یکی از ارکان حکومت که در طی قیام به‌صورت‌های مختلفی با آن برخورد شده، ارتش است. ارتش هم با توجه به‌حکومت شاه و هم با توجه به‌امپریالیسم موضوع شعار‌ها قرار گرفته است. شعار‌های مربوط به‌ارتش دوگانه است. یعنی هم در ضدیت با ارتش و ارتشیان است، و هم در طریق جلب دوستی و پیوند با آن‌هاست. نسبت تفکیکی این گونه شعار‌ها چنین ‏است:

‏در ضدیت با ارتش ۳۵ ‏شعار = ۴٫۵٪

‏در طریق دوستی و پیوند با آن ۱۶ شعار = ۲٪

دعوت ارتشیان به‌سوی مردم ۱۵ ‏شعار = ۲٪

تفکیک عناصر خوب و بد ارتش ۵ ‏شعار = ۱٫۵٪

اگر تعداد شعار‌های مربوط به‌ارتش اندک است، علت اصلی را باید در شیوه‌ی برخورد رهبری با مسائل جنبش جست. وگرنه معقول به‌نظر نمی‌رسد که مردم درباره‌ی عاملی که روز و شب و در هر گوشه‌ی کشور به‌طور وسیع علیه آنان اقدام دشمنانه می‌کرده‌ است، چنین کم شعار ساخته باشند. البته تلقی خود مردم نسبت به‌عوامل حکومت نیز دراین امر سهیم بوده است.

‏از آغاز جنبش ارتش به‌روی مردم آتش می‌گشود. و در کشتار‌های ‏دسته‌جمعی قم و تبریز و اصفهان و یزد و مشهد و… مردم را به‌خون می‌کشید. ‏اما مردم برخوردی با ارتش نداشتند. توجه اصلی مردم به‌استبداد فردی بود. ‏این که مردم همه‌ی عوامل و عناصر رژیم را فقط مجری فرمان شاه ‏می‌پنداشتند، آنان را از پرداختن به‌خود ارتش باز می‌داشت. اما از آغاز تظاهرات عظیم خیابانی تهران، برخورد با ارتش نیز به‌ناگزیر شکل گرفت. مردمی که به‌سوی گلوله‌ها می‌رفتند، در برابر ارتشیانی که بی‌محابا مردم را می‌کشتند، کم‌تر به‌تقابل می‌اندیشیدند. و حتی در زیر باران گلوله‌ی ارتشیان، گل نیز نثارشان می‌کردند. حتی شعارهای ملایم و گله‌آمیزی مثل «ما به‌شما گل می‌دیم شما به‌ما گلوله» نیز از اولین شعار‌ها نبود.

‏شاید نخستین شعاری که در این زمینه ساخته شد،‌‌ همان شعار ‏راه‌پیمایی بزرگ عیدفطر بود: برادر ارتشی چرا برادر کشی، ‏این پرسش محبت‌آمیز و گله‌مند، نشانه‌ی آن بود که مردم اصل وریشه‌ی کار را در چیزی دیگر می‌جستند. آن‌ها ارتش را متعلق به‌یک سیستم ضدمردمی تصور نمی‌کردند. بلکه سرچشمه‌ی همه‌ی این دشمنی‌ها را شخص شاه می‌دانستند. و به‌همین سبب قادر بودند که قاتلان خود را نیز برادر خطاب کنند. تا این که سیر و تحول جنبش و به‌ستوه آمدن خودانگیخته‌ی مردم و نفوذ عوامل آگاه در قیام، به‌شعار‌های این بخش شکل تازه‌ای بخشید. منتهی این شکل‌پذیری نیز خود مرا‌حل مختلفی را گذراند.

‏مرحله‌ی اول عبارت بود از تحبیب ارتش و اعتراض برادرانه به‌آن. این عمل به‌عنوان تاکتیکی برای جلب سربازان و افسران، خاصه از سوی رهبری، دنبال شد. این مرحله همراه بود با گل دادن به‌ارتشی‌ها. و در آغوش گرفتن آنان. اما از آنجا که این تاکتیک نمی‌توانست پیشبردی داشته باشد ارتش به‌روند ضدانقلابی خود ادامه داد. چرا که ارتش تابع نظامی بود که عاطفه و معیارهای اخلاقی را بر نمی‌تافت و رژیم نیز از بیم هماهنگ شدن عناصری از ارتش با مردم، شیوه‌های جداسازی و تشدید تضاد را به‌کار می‌بست اما با همه‌یمحافظه‌کاری رهبران (بخصوص در آغاز) که از درگیری مستقیم با ارتش حتی لفظاً هم تن می‌زدند، و با وجود کشتارهای پی‌درپی راه مسالمت می‌پیمودند، مردم خود به‌ساختن شعار‌های ضدارتشی پرداختند. مرحله‌ی دوم عبارت بود از تفکیک عناصر ضدملی ارتش از عناصر ملی آن. این مرحله هماهنگ با مرحله‌یضدیت با ارتش پیش آمد. و به‌ویژه از سوی رهبرانی که در برابر هجوم و تقاضا‌های شدید مردم قرار داشتند، تبلیغ شد. رهبران و به‌تبع آنان مردم، سربازان را به‌فرار از ارتش تشویق کردند. شعار‌های مربوط به‌این مرحله هر دو جنبه‌ی تحبیب ارتش و ضدیت با آن را در برمی‌گیرد. به‌مردم القاء کردند که «سرباز تو بی‌گناهی، فرمانده‌ات جلاد است». و ازاین هم فرا‌تر:

ارتش تو بی‌گناهی       آلت دست شاهی

‏مردم به‌سربازان توصیه می‌کردند که پادگان‌ها را ترک کرده به‌آن‌ها بپیوندند. و آمدن سربازان به‌سوی مردم، با آمدن حرّ به‌سوی امام حسین مقایسه می‌شد.

ای سرباز فراری تو حرّ این زمانی       ز لشگر یزیدی به‌سوی خلق بازآ

در این مرحله است که عواملی از ارتش به‌ویژه برخی از پرسنل نیروی هوائی و همافران در هماهنگی با مردم شعارهائی را به‌خود اختصاص دادند.

زنده و جاوید باد      پرسنل هوایی

‏مرحله‌ی سوم عبارت بود از ضدیت با ارتش. مردم در شعارهای این مرحله مستقیماً حرکت ضد انقلابی و ضد مردمی ارتش را در پیوند با نظام شاه یا آمریکا مورد توجه و حمله قرار می‌دادند. نوع برخورد و زبان و ‏مفاهیم شعار‌های این بخش نشان می‌دهد که سهم خود مردم، در ساختن ‏این شعار‌ها به‌مراتب بیش‌تر از رهبری بوده است. به‌طوری که رهبری گاه‌گاهی و در فواصل برخورد‌های مردم، به‌ناگزیر تجدید مطلع کرده در جلب نظر مردم نسبت به‌ارتشیان می‌کوشید. و مردم نیز غالباً با توجه به‌این تاکتیک رهبری، روحیه‌ی خود را چنین بیان می‌کردند:

به‌گفته‌ی خمینی        ارتش برادر ما ست

‏اما به‌هر حال وضع چنان بود که مردم نمی‌توانستند از گفتن شعارهای این چنین خودداری کنند که: ارتش برادر نمیشه…

‏تحول شعار‌ها را می‌توان در مراحل یاد شده در نمونه‌های زیر دریافت:

ارتش تو هم با ما باش       با ملت همصدا باش

در راه حق به‌پا باش          با دشمن آشنا باش

ارتش تو خون ملتی             تا کی اسیر ذلتی

سرباز برادر ماست          ارتش دشمن ماست

فرمانده ارتشی      تویی که آدم‌کُشی        سرباز زحمت‌کش است

‏ارتش دنیا دشمن کُش است                   ارتش ایران برادرکُش است

ارتش به‌این بی‌غیرتی                            هرگز ندیده ملّتی

اگه ارتش نباشه                         شاه به‌خودش می‌شاشه

گل‌های ایران همه پرپر شده             ارتش ما خر بوده خرتر شده

ارتش جنایتکار است               مزدور استعمار است

ما ارتش ملی می‌خو‌ایم             نه ارتش آمریکایی

۵. تقاضای سلاح ۴۰ شعار = ۵٪

توده‌های مردم که از تاکتیک‌ها و شیوه‌های مسالمت‌جویانه به‌ستوه آمده بودند همراه با گسترده شدن جنبش، و تشدید فشار رژیم، و کشتارهای روزافزون ارتش به‌ویژه با توجه به‌شعارهائی که گروه‌های مترقی طرح می‌کردند، رفته رفته شروع به‌درخواست اسلحه کردند. و از آمادگی خود برای مسلح شدن سخن گفتند. جنبش انقلابی هر لحظه بر آگاهی‌های توده می‌افزود و آنان را متوجه دست‌های خالی‌شان می‌کرد. کشتار‌های رژیم سبب شد که توده‌ها ضرورت اعمال قهر را درک کنند. هرچه سرکوب شدید‌تر می‌شد، این ضرورت نیز افزایش می‌یافت. شعارهای درخواست سلاح رشد چنین اعتقادی را نشان می‌دهد. این مسأله از تهدیدهائی مثل «وای به‌روزی که مسلح شویم» آغاز شد، و به‌چنین درخواست‌هائی انجامید:

ای رهبران ای رهبران      مارا مسلح کنید

‏طلب مردم در این زمینه حتی به‌ایراد و اعتراض به‌رهبری نیز انجامید. منتهی این درخواست‌ها و مطالبات، همراه با تاکتیک‌هائی که خود مردم روز به‌روز به‌کار می‌گرفتند، در مرحله‌ی متأخر قیام بیش‌تر و تندتر شکل می‌گرفت. در آن شرایط تاریخی و اعتلای انقلابی، زمینه‌ی رشد آگاهی فراهم شده بود. به‌همین سبب سرکوب توده‌ها توسط رژیم نیز خود به‌عاملی جهت ارتقاء آگاهی تبدیل شده بود.

‏در نتیجه تاکتیک‌ها و اقدامات و تقاضا‌های مسلح شدن پس از برخورد‌های گوناگون در روند مقابله با ارتش، و برخورد‌های پراکنده‌ی گروه‌های مسلح با عناصر و عوامل دشمن رو به‌فزونی گذاشت. تا این که قیام مسلحانه‌ی بهمن ماه رخ داد، و مردم اسلحه به‌دست آوردند. در این مرحله بود که ایجاد ارتش انقلابی و خلقی به‌جای ارتش ضدخلقی مطرح شد. اما با استقرار حکومت موقت، این عمل به‌ابعاد گسترده و رو به‌اعتلای خود نرسید. ‏ ‏ ‏

می‌کشم می‌کشم               آن‌که برادرم کُشت

مشت گره کرده‌ی ما           روزی مسلسل میشود

ای ملت آزاده‌ی ایران          گر رهبر یمیزدن اولسافرمان

اولسوقدا گلولیه نشانه          پیکار ایلروخ مسلحانه

مسلسل مسلسل                جواب امریکایی

تنها ره رهایی                    مسلسل مجاهد و فدایی

تنها ره رهایی                    جنگ مسلحانه

ارتش خلقی به‌پا می‌کنیم       میهن خود را رها کنیم

۶. انواع شعارهای تاکتیکی و تهییجی

این نوع شعار‌ها در مسیر جنبش، رو به‌شیوع گذاشت. و مردم که در طول قیام اغلب به‌طور خودبه‌خودی عمل کرده بودند، دریافتند که برای تنظیم رفتارها واعمال خود در برابر دشمن، به‌شعارهای ویژه‌ئی نیاز دارند. دریافتد که به‌موازات شعارهای تاکتیکی رهبری، باید در زمینه‌های گوناگون مثل اتحاد و اعتصاب و تظاهرات و تهییج و دعوت به‌مبارزه و مقاومت و براندازی و روحیه‌دهی و جلوگیری از تفرقه و نفاق و غیره دست به‌کار شده شعارهائی طرح کنند. به‌همین سبب علاوه بر شعارهائی که در بالا، به‌آن‌ها اشاره شد، شعارهای دیگری نیز به‌ترتیب زیر ساخته شد:

‏شعار تاکتیکی خاص ۸۰ ‏شعار = ۱۰٪

تشکل کلید پیروزی ماست            اتحاد ضامن پیروزی ماست

تزکیه تشکل                             جنگ مسلحانه

اعتصاب اعتصاب                         مدرسه‌ی انقلاب

دانشجو – روحانی                       پیوندتان مبارک

تفرقه تفرقه                              سلاح شاه خائن

‏در این زمینه می‌توان به‌نوع و میزان شعارهای زیر نیز اشاره کرد:

‏دعوت مردم به‌‌مبارزه ۲۰ ‏شعار = ۲٫۵٪

مردم چرا نشستین     ایران شده فلسطین

‏استقامت و فداکاری ۲۷ ‏شعار = ۳٫۵٪

قسم به‌روح مادرم فاطمه                    ندارم از کشته‌شدن واهمه

پاره پاره شدن درصف پیکار‌ها              در ره حقیقت به‌زیر رگبارها

به که ذلت کشیم تا نباشد رژیم            مرگ بر شاه(2)

انتقام و براندازی ۳۷ ‏شعار = ۴٫۵٪

آثار فساد و خفقان ما نگذاریم ‏                از شاه دنی نام و نشان ما نگذرایم

کاخ نیاوران را به‌خاک و خون می‌کشیم      قسم به‌خون شهیدان شاه ترا می‌کشیم

روحیه مثبت و انتظار پیروزی ۳۱ شعار = ۴٪

کاخ ستم را واژگون ‏                ما کرده‌ایم از موج خون

پیروزی از ماست (۲)

شب تاریک ملت روز می‌گردد‏    خمینی عاقبت پیروز می‌گردد

‏ستایش شهادت و یاد شهید ۳۲ ‏شعار = ۴٪

تنها ره سعادت‏            ایمان جهاد شهادت

خون شهیدان خلق‏       سرخی پرچم ماست

برادر مجاهد‏                شهادت مبارک

برادر شهیدم‏               راهت ادامه دارد

 

۷. ‏ شعار‌های مذهبی ۲۸۰ ‏شعار = ۳۵٪

‏در این دسته شعارهائی قرار دارند که برای مقابله با رژیم، یا در تائید و تأکید نظامی که باید به‌جای آن مستقر شود، و یا با توجه به‌مسائل ایدئولوژیک، و ستایش‌های فردی رهبران جنبش و… طرح شده است. به‌این ترتیب آنچه مشخصاً یا به‌طور کنایه و مستقیم یا غیرمستقیم مذهبی است، در این دسته از شعار‌ها گنجانده شده است. این شعار‌ها به‌نوعی با مفاهیم یا اسامی شخصیت‌ها و مکان‌ها و مسائل دینی همراه است. حتی شعارهائی نظیر «نیایش شبانه‏ جنگ مسلحانه» نیز که حامل بار مذهبی است، در این ‏بخش محاسبه شده است:

سکوت هر مسلمان                       خیانت است به‌قرآن

استقلال آزادی‏                            حکوت(جمهوری) اسلامی

عاشورا عاشورا                             قیام ملی ما

‏شاهِ جلاد ما تازه مسلمان شده         آب غسل و وضوش خون جوانان شده

اینست شعار ملی‏                         خدا قرآن خمینی

حکومت توحیدی مظهر عدل و داد ست        رژیم شاهنشاهی سرچشمه‌ی فساد ست

همدان کربلا شد‏                           همدان برفنا شد

‏ضمناً شعارهائی که مشخصاً از حکومت و جمهوری اسلامی در آن‌ها سخن رفته ۱۶ ‏شعار یعنی معادل ۲ ‏درصد است.

۸. شعارهای مربوط به‌امام خمینی ۱۶۰ شعار = ۲۰٪

بخش عظیمی از شعار‌های مذهبی، که ایدئولوژی و استراتژی و تاکتیک‌های رهبری را ارائه می‌کند، مربوط است به‌شخص امام خمینی. همچنان که شعار‌های ضدرژیم اغلب بر فردیت استبداد شاه متمرکز بوده، شعار‌های رهبری جنبش نیز بر شخصیت امام خمینی متمرکز بوده است. تقابل این دو جبهه، خود را در تقابل فردی نیز نمایان ساخته است. به‌طوری که غالب شعارهائی که برای حمله به‌شاه مطرح شده، با ستایش آیت‌اله خمینی همراه بوده است.

خمینی بت شکن                  ریشه‌ی شاهو بکن

رهبر نهضت آزادگانست آیت‌اله خمینی       انقلابی‌ترین مرد جهان‌ست آیت‌اله خمینی

کار شاه تمام است خمینی امام است          استقلال و آزادی جمهوری اسلامی آخرین کلام است

درود بر خمینی بت‌شکن                         مرگ بر این یزید قانون‌شکن

بیا خمینی وطن انقلاب‌ست                     نقش مخالفین تو بر آب‌ست

جان ما فدایت                                     همچو مصطفایت

الـله اکبر                                            خمینی رهبر

ما همه سرباز توایم خمینی                       گوش به‌فرمان توایم خمینی

یک‌شنبه آقا نیاد                                   دوشنبه انقلاب‌ست

صل علی محمد                                    رهبر ما خوش‌آمد

ضمناً شعارهائی نیز درباره‌ی شخصیت‌های مذهبی دیگر، و گاه درباره‌ی شخصیت‌های سیاسی گذشته ساخته شده است. تعداد این شعار‌ها اندک است و از ۲۵ ‏شعار یا ۳ ‏درصد تجاوز نمی‌کند:

‏درباره‌ی آیت‌الله شریعتمداری:

خمینی آمد به‌وطن الله اکبر                 چشم تو روشن شریعتمدار الله اکبر

‏درباره‌ی آیت‌الله طالقانی:

درود بر طالقانی                     رهبر زندانی ما

‏درباره‌ی بازرگان:

نخست‌وزیر ایران مهدی بازرگان است             چون فرموده خمینی او حاکم ایران است

در مورد بازرگان وضعی استثنائی پدید آمد. انتخاب او (به‌نخست‌وزیری) از طریق امام خمینی و ضرورت راه‌پیمائی در تأئید دولت او سبب شد که شعارهای متعددی درباره‌ی او ساخته شود.

درباره‌ی دکتر شریعتی:

درود بر شریعتی             معلم شهید ما

درباره‌ی صمد بهرنگی:

صمد معلم ماست          راه صمد راه ماست

درباره‌ی دکتر مصدق:

درود بر مصدق

 

۹‏. شعارهای مربوط به‌ایران، ملت، مردم و خلق ۱۲۰ ‏شعار = ۱۵٪

‏این دسته شعارهائی است که در هر موضوع و به‌هر بهانه‌ئی سروده شده و به‌طور کلی درباره‌ی ایران و ملت و ملی و مردم و خلق است. یعنی یا اساساً گرایش و جنبه‌ی ملی و مردمی را هدف قرار داده یا با توجه به‌گرایش‌ها و جنبه‌های دیگر، از مفاهیم و واژه‌های یاد شده یاری گرفته است. در مورد این شعار‌ها تفکیک و نسبت زیر به‌دست می‌آید:

شعارهای همراه با نام ایران و ملت و ملی ۸۰ ‏شعار = ۱۰٪

شعار‌های مربوط به‌مردم و خلق ۴۰ ‏شعار = ۵٪

تا شاه کفن نشود                    این وطن وطن نشود

مردم چرا نشستین                  ایران شده فلسطین

قسم به‌مردم قسم به‌میهن          ننشینیم از پا تا مرگ دشمن

خلق به‌خون می‌کشد                سلطنت پهلوی

‏انحصار قدرت حق ملته، مرگ بر شاه           امتیاز و حرمت حق ملته، مرگ بر شاه

از انقلاب مردم                      شاه فراری شده

حکومت اسلامی آری         حکومت خودکامگان هرگز

به‌سلطه‌جویان شرق و غرب      فروش خاک ایران هرگز

ایران را سراسر سیاهکل می‌کنیم!

ملت دیگه بیدار شده           آماده‌ی پیکار شده

۱۰. شعار‌های مربوط به‌طبقات اجتمامی (کارگران و دهقانان) ۲۵ شعار = ۳٪

‏این گونه شعار‌ها اغلب درباره‌ی گروه‌های سیاسی و سازمان‌هائی که در کادر رهبری جنبش قرار نداشته‌اند، ساخته شده است. اگر رهبری نیز شعارهائی برای کارگران و کشاورزان ساخته، غالباً در پاسخ یا برای مقابله با شعارهای همین گروه‌ها بوده است. این مسأله به‌خوبی از شعار زیر پیداست:

کارگر کشاورز           اسلام حامی تو ست

‏امّا تمرکز جنبش بر ضدیت با دیکتاتوری شاه، و لزوم اشتراک همه‌ی اقشار و طبقات اجتماعی در این مرحله از انقلاب، سبب می‌شده است که ‏طبقات مختلف جامعه، منافع و مسائل خود را به‌طور کلی در دل شعارهای عام ضد دیکتاتوری بجویند. وانگهی، عدم گسترش و رشد آگاهی‌های طبقاتی، و نیز ضعف وکم‌کاری پیشاهنگان طبقه‌ی کارگر و همچنین مخدوش شدن مرزهای طبقاتی توسط گروه‌های لیبرال و خرده بورژوازی، عوامل اصلی کمبود این گونه شعارهاست. از آن‌جا که آگاهی سوسیالیستی با جنبش طبقه‌ی کارگر تلفیق نشده بود، کارگران به‌دنباله‌روی از خرده بورژوازی سنتی پرداخته نتوانستند در ذهن خود میان منافع، خواست‌ها و آرمان‌های تاریخی خود، با منافع و خواست‌ها و آرمان‌های سایر اقشار و طبقات جامعه، خط و مرز مشخصی ‏بکشند. آنچه طبقه‌ی کارگر به‌طور خود‌به‌خودی در می‌یابد، از حد آگاهی خرده بورژوائی فرا‌تر نمی‌رود. و ترویج آگاهی طبقاتی از طریق پیشرو انقلابی نیز به‌آن حد نرسیده بود که طبقه‌ی کارگر را حول شعار‌های مستقل گرد آورد:

درود بر برزگر               متحد کارگر

کارگر نفت ما             حامی سرسخت ما

کارگر برزگر قهرمان         کار شما سرمایه را می‌سازد

سرمایه از روز ازل نبوده      سرمایه‌دار حق تُرا ربوده

با تشکیل و تجهیز نیروهایت          با تشکیل حزب کارگرانت

به‌دست آور این حق جاودانت

ای برزگر کشت زمین واجب است

دهقان بدان که این شاه خائن است

بختیار محکوم است      پهلوی معدوم است

ای اهل ایمان (۲)

‏بی‌مناسبت نیست که ذیل همین مبحث به‌شعارهائی اشاره کنیم که بازگوی وضع یا نام یا مختصاتی از گروه‌های روشنفکری به‌ویژه دانشجویان، معلمین و دانش‌آموزان و غیره است. این قبیل شعار‌ها جمعاً ۲ ‏درصد یا ۶۱ ‏شعار است.

کشتار دانشجویان به‌دست شاه جلاد

خواسته‌ی آنان بوده برچیدن استبداد

‏بهترین تسلیت بر پدر مادران‏

مرگ بر شاه(۴)

‏ضمناً درباره همافران و نیروی هوائی نیز ۱۵ ‏شعار (= ۲ ‏درصد) ساخته شده است.

در انقلاب سرخ خلق ایران

پرسنل هوائی سنگر ماست

‏با توجه به‌شعار‌های طبقات اجتماعی، به‌این مسأله نیز باید توجه داشت که کلاً در ۲۴ ‏شعار یا ۳ ‏درصد از شعار‌ها، خواست‌های اقتصادی مردم یا توجه به‌امور اقتصادی مطرح شده است. با توجه به‌آنچه تاکنون درباره‌ی ویژگی‌های رهبری جنبش و مسائل و موضوعات شعار‌ها بیان شده، غیر‌منتظره نیست، که سهم و درصد اندکی به‌این نوع شعار‌ها اختصاص یافته باشد.

ما به‌جای توپ نان می‌خواهیم

نان مسکن آزادی

صف نفت صف نان

حقه شاه بی‌دین

‏در تکمیل این بخش باید اشاره کرد که در ۱۹ ‏شعار (= ۲٫۵ ‏درصد) مشخصاً ظلم و ستم مورد حمله قرار گرفته و عدل و داد طلب شده است. همچنین ۳۹ ‏شعار (= ۵ درصد) حاوی مفاهیم و درخواست‌های آزادی و رهائی و آزادگی است. و در ۸ ‏شعار یعنی یک درصد شعار‌ها نیز آزادی زندانیان سیاسی درخواست شده است.

زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی

جان فدا می‌کنیم در ره آزادگی

جمهوری، آزادی

نه شاه مادر‌زادی

ای ملت ایران دیون هر نه‌دیر‌سوز

‏آزادی نی پیدالئین هر ادیرسوز

زندانی سیاسی

آزاد باید گردد

۱۱ ‏. شعار‌های مربوط به‌گروه‌های سیاسی ۸۶ ‏شعار = ۱۰٫۵٪

‏در این زمینه دو نوع شعار را باید در نظر داشت. نخست شعارهائی که به‌لحاظ محتوا به‌سازمان‌ها و گروه‌ها مربوط است. و به‌علت برخورد ویژه‌ی گروه‌ها با مسائل جنبش و جامعه، از حوزه‌ی شعار‌های رهبری و شعار‌های خودانگیخته مردم جداست. عنصر آگاه در این نوع شعار‌ها آشکار است. و مردم را مستقیماً به‌نهادهای جامعه، و وضعیت طبقاتی و ارتباط ارگانیک امپریالیسم با حکومت متوجه می‌سازد. استراتژی و تاکتیک و مسائل ترویجی و تبلیغی در این نوع شعار‌ها به‌وضوح وضعیت متفاوت را ارائه می‌کند. و اگرچه گاه به‌منظور طرح و نفوذ محتوا زبان عامیانه را هم مورد استفاده قرار می‌دهد اما خواست‌ها و موضوعات آن به‌طور کلی، از سنجیدگی سازمانی شعارها حکایت می‌کند. این مسأله را نیز باید در نظر داشت که این نوع شعار‌ها، گاه مسائلی را با توجه به‌استراتژی خاص برخی گروه‌ها مطرح می‌کند که از حد‌‌ همان مرحله‌ی معین قیام نیز فرا‌تر است. ‏تعداد ‏این نوع شعار‌ها ۴۲ ‏شعار یعنی معادل ۵٫۵ ‏درصد کل شعار‌ها است:

کارگر کارگر زنده به‌کار توایم

دولت سرمایه‌دار

دشمن نوع بشر

نان مسکن آزادی

حکومت مردمی

‏اتحاد مبارزه پیروزی

به‌همت توده‌ها

شاه ترا می‌کشیم

برابری، برادری

حکومت کارگری

‏دوم، شعارهائی که نام گروه‌ها و سازمان‌هائی را نیز به‌صراحت مطرح می‌کند:

‏از میان گروه‌های فعال دوران قیام، که از حد و حدود محافل روشنفکری و روابط روزنامه‌ای و… فرا‌تر بوده‌اند، نخست باید از جبهه‌ی ملی و نهضت آزادی نام برد. این دو، اگرچه از آغاز تا پایان قیام، نخست مستقلاً و سپس زیر پوشش رهبری، فعالیت داشته‌اند، به‌دلائلی که از خصلت‌ها و گرایش‌های لیبرالی و محافظه‌کارانه‌شان ناشی می‌شده است، نتوانسته‌اند شعار مستقلی ارائه کنند. به‌همین جهت مردم نیز درباره‌ی آن‌ها شعار نساخته‌اند. مسأله‌ی اساسی این است که هرچه قیام در مراحل اولیه‌ی خود با نام این‌ها پیوند داشته، در مرا حل بعدی به‌سرعت از آن‌ها فاصله گرفته و آن‌ها را به‌دنباله روان خود مبدل ساخته است. یعنی تا مرحله‌ئی که جنبش جریان ملایم سیاسی و انتقادی داشت، از آن‌ها سخنی در میان بوده است. اما در مرا حل بعدی که جنبش جنبه‌ی سریع و رادیکال و عمومی یافته، فعالیت دیپلماتیک رهبران این سازمان‌ها (جبهه ملی و نهضت آزادی)

تحت‌الشعاع رهبری جنبش قرار گرفته و به‌تحلیل رفته است. جبهه‌ی ملی و نهضت آزادی، ناگزیر بوده‌اند که فقط در پرتو رهبری حرکت کنند. جبهه‌ی ملی که بیش‌تر حکم یک باشگاه سیاسی را داشته، با مردم به‌طور عام و مستقیم مرتبط نبوده است، تا قادر باشد شعاری را در ذهن مردم بنشاند. و یا شعاری به‌طرفداری از خود ‏در ذهن توده‌ها پدید آورد. خصلت‌های طبقاتی و اجتماعی عناصر جبهه‌ی ملی ‏موجب آن بود که بیش‌تر و پیش‌تر از آن که به‌طرح مسائل سیاسی و اجتماعی در زمینه‌ی حرکت توده‌های مردم بپردازند، مسائل را با دستگاه حاکمه‌ی شاه حل و فصل کنند.

‏نهمت آزادی نیز ضمن حفظ گرایش‌های لیبرالی مشابه، به‌مناسبت وابستگی‌های مذهبی‌اش، ناگزیر بوده که از آغاز با توجه به‌رهبران مذهبی عمل کند. تا به‌موقع و ضمن فراهم آمدن محیط مساعد به‌اعمال سیاست گام به‌گام خود به‌پردازد.

‏بنا به‌آنچه که گفته شد، شکی نیست که شعارهای این بخش با توجه به‌سازمان‌هائی ساخته شده که اولاً در حد امکانات خود، فعالیت مشخص و مستقلی داشته‌اند. ثانیاً این فعالیت‌ها هماهنگ با قیام رو به‌اعتلای مردم بوده است. ‏ثالثاً مشی خاص آنان در مبارزه با رژیم، به‌ویژه در مرحله‌ی قیام مسلحانه، آنان را مورد اعتماد و منظور نظر گروه‌هائی از مردم کرده است.

‏این ویژگی‌ها همراه با سوابق مبارزاتی دو سازمان چریک‌های فدائی خلق و مجاهدین خلق، گروه‌هائی از مردم را بر آن داشت که حتی در شعارهائی به‌طرفداری از آنان، از پیوند انقلابی آن‌ها سخن گویند. و با آن که این دو سازمان از لحاظ ایدئولوژیک متفاوتند بر هماهنگی انقلابی آن‌ها را در زمینه‌ی قیام و منافع مردم تأکید کنند. این مسائل و تلقی‌ها به‌ویژه در بهمن‌ماه وضعیت آشکارتری یافت.

‏پس از قیام بهمن، نهضت آزادی یا جبهه‌ی ملی به‌دولت‌شان یا شرکت در دولت‌شان رسیدند، و ادامه‌ی انقلاب بر دوش مردم و نیرو‌های انقلابی باقی ‏ماند. در این میان حزب توده همچنان در موضع اپورتونیستی خود نوسان داشت، و مردم نیز بنا به‌سابقه‌ی ذهنی و عدم اعتماد تاریخی‌شان، نه به‌شعارهائی که ساخته بود رغبتی نشان دادند، و نه قادر بودند ‏که جز به‌جنبه‌ی منفی آن ‏بیندیشند.

‏با توجه به‌آنچه که گفته شد، ترکیب این دسته از شعار‌ها به‌این ترتیب است:

‏سازمان مجاهدین خلق ایران ۲۰ ‏شعار:

تنها راه ‏رهائی

راه مجاهدین است

درود بر مجاهد

مرگ بر منافق

درود خلق و خالق

نثار تو مجاهد

‏سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران ۲۰ شعار: ‏

تن‌ها ره رهایی

پیوند با فدایی

درود بر فدایی

رزمنده‌ی نهایی

فدایی فدایی

تو افتخار مایی

‏به‌این نوع شعار‌ها نیز توجه کنید:

درود بر فدایی

سلام بر مجاهد

تنها ره رهایی

‏مسلسل مجاهد و فدایی

‏ضمناً ۴ ‏شعار نیز برای گروه‌های دیگر ساخته شده است.

‏ناگفته نماند که درباره‌ی برخی از گروه‌های سیاسی، و به‌ویژه در تعارض با مواضع ایدئولوژیک اعمال و مشی آنان نیز شعارهائی ساخته شده است که جمعاً از ۸ ‏شعار (= یک درصد) تجاوز نمی‌کند:

نفرین خلق و خالق

نثار تو منافق

حزب همه رنگ

حزب توده

۱۲. شعار‌های عامیانه ۲۸۰ = ۳۵٪

‏این نوع از شعار‌ها هم جالب‌ترین و بحث‌انگیز‌ترین بخش شعار‌هاست و هم مناسب‌ترین وسیله برای بررسی و شناخت روحیه و روان‌شناسی اجتماعی مردم در طی قیام است. آمیختگی این شعار‌ها با خصلت‌های لمپنی، رنگ خاصی به‌آن‌ها بخشیده است. شاید تقکیک کامل شعارهای عامیانه از شعار‌های لمپنی و… دشوار باشد. زیرا آنچه نشانه‌ی ذوق عامه در ساختن شعار است، غالباً به‌صورت هزلیات و شوخی‌های آمیخته به‌ناسزا تجلی کرده است. به‌طوری که از یک سو با جدی‌ترین مفاهیم و حرکت‌ها و مسائل انقلابی با شوخی برخورد شده است. و از سوی دیگر هزل‌آمیز‌ترین مفاهیم را نیز با عوامل و مسائل حاد اجتماعی و انقلابی پیوند داده‌اند. البته می‌توان مرز نسبتاً مشخصی میان شوخی‌ها و فحش‌ها کشید. اما نمی‌توان میان شعار‌های خاص لمپنی و عامیانه به‌آسانی فرق گذاشت. با این همه می‌توان این قبیل شعار‌ها را ذیل سه بخش عامیانه، لمپنی و شوخی مورد مطالعه قرار داد. و همین جا باید اشاره کرد که از کل این دسته شعار‌ها ۱۴۰ ‏شعار یا ۱۷٫۵ ‏درصد فقط فحش است.

گسترش خرده‌بورژوازی در ایران، و ارتباط و مناسبات اقشار فرودست آن با منش‌ها و خصلت‌ها و رفتار‌ها و خلقیات لمپنی، حتی ارتباط بخش‌هائی از روشنفکران با گرایش‌های لمپنی، سبب شده است که روحیات به‌ویژه زبان و شیوه‌های بیانی این گروه‌ها در فرهنگ مردم نفوذ کرده از این طریق شعارهای عامیانه را نیز متأثر سازد. و نیز سبب شده است که بد و بیراه گفتن و شوخی و بذله‌گوئی و اظهار نظرهای فحش‌آمیز و معتقدات خرافی و آشفتگی‌ها یا بی‌خیالی‌ها و… در جریان مبارزه‌ی خودانگیخته‌ی خلق‌های ایران، سهم مهمی بیابد.

عدم رشد فکری و اجتماعی این گروه‌ها،‌ سبب آن شده است که با مسائل اجتماعی و سیاسی، برخوردهای ویژه‌ای داشته باشند. همه‌ی مشکلات و خصوصیات یک مرحله‌ی اجتماعی را در قالب دید محدود و فردگرا و تقدیرگرای خود، با وقیحانه‌ترین بیان‌ها طرح کنند. محرومیت‌های جنسی و مناسبات زشت و دشنام‌ها، و فقدان فهم و شعور سیاسی اجتماعی را در واژه‌ها و ترکیبات جنسی و اشعاری زننده مطرح کنند. و بیش از آن که دیدگاهی را نسبت به‌امور و مراحل سیاسی و اجتماعی ارائه کنند، روان‌شناسی خود را در قالب شعارها عرضه کنند.

شاید مقدار قابل توجهی از شعارها را نیز قشرهای لمپنی نساخته باشند. اما به‌هر حال روحیات و زبان و بیان لمپن‌ها بر این شعارها حاکم است. این آمیزش سبب می‌شود که تفکیک مشخص شعارها نامیسر شود.

ضمناً در دوران قیام، نوع دیگری از وسائل تجلی روحیات لمپنی، کاریکاتورها و نقاشی‌هائی بوده است که از لحاظ هنری فاقد هر گونه ارزش بوده. اما از لحاظ روان‌شناسی اجتماعی، و تأثیرگذاری بر عوام نشانه‌ی بارز زندگی لمپنی بود. همان‌گونه که شعارها و شعرهای اصلی قیام، با خلقیات و موضوعات لمپنی مونتاژ می‌شده، و هزل‌ها و شوخی‌های صرف پدید می‌آورده، عکس‌ها و کاریکاتورها و نقاشی‌های مونتاژ شده‌ئی نیز در دوران قیام به‌نمایش گذاشته می‌شد که همین کارکرد را داشت. به‌هر حال نگاهی به‌نمونه‌های این بخش از شعارها موضوع را روشن‌تر می‌کند.

شعار‌های عامیانه:

امروز هوا ابریه

مردن شاه حتمیه

به‌کوری چشم شاه

زمستون هم بهاره

سگ جدید دربار

شاپور بختیاره

یا ایها‌الناس آن شاه نسناس

هر جا که باشه باز تو نخ ماس

بختیار بختیار

منقلت رو نگه‌دار

(در پاسخ شعاری که دارودسته‌ی بختیار ساخته بودند که «بختیار بختیار   سنگرتو نگه‌دار»)

قل اعوذ کفروا

تخت شاه شد دمرو

ارتش باید مرگ بخوره

نه مال مردم بخوره

(روز تاراج فروشگاه ‏ارتش در مشهد)

تا شاه کفن نشود

نفت توی گلن (گالن) نشود

پدرسگ بیا پائین

پدرسگ بیا پائین

(روز انداختن مجسمه‌ها)

‏رژیم می‌خواد لفتش بده

راه نجات پیدا کنه

ما شیر و موز نمی‌خو‌ایم

ما شاه دزد نمی‌خو‌ایم (در مدارس)

‏شعار‌های لمپنی: ‏ ‏

‏جاوید شاه

در مستراح

کورش بلندشو

که من شاشیدم

ما بچه‌های مولوی

شاه را گرفتیم تو طویله بستیم

از بس که عرعر کرد

بختیار رو هم خر کرد

مملی اگه شاه نمی‌شد

این همه غوغا نمی‌شد

رضاشاه سرت سلامت

عروست (دخترت) جنده در اومد

پسرت کونده در اومد

فرح دستکشت کو

شوهر کس‌کشت کو

با ارّه بریدند سر ممّد دماغو(۲)

عجب کره خری بود

عجب سگ پدری بود

کره خر آلاشتی

بختیار رو جا گذاشتی

بیل و کلنگ و حلبی

همه‌ش تو کون پهلوی

پسر رضاگری گاو می‌چرونه

تا می‌گیم مرگ بر شاه تیر می‌پرونه

شعار‌های شوخی:

‏(این‌ها شعارهائی است که هدفی سیاسی را دنبال نمی‌کند، و صرفاً جنبه‌ی مطایبه دارد. تنها جنبه مؤثربخشی از آن‌ها وجه تبلیغاتی برای برخی فروشندگان دوره‌گرد است.)

مجاهد مجرد

داماد باید گردد

ما اعتراض داریم

شوهر نیاز داریم

چرا جوونارو کشتین

مارو بی‌شووَر گذوشتین

نِه شاه نِه خمینی

شیره مِه‌خِم (می‌خواهیم) کوپَیْنی

مرگ بر بختیار

تخم مرغ ده ریال

‏اینست شعار ملت

حراج نصف قیمت

بت‌شکن یزیدکش

نایب امام دو تومن (عکس فروش)

اسرائیل نابود است

روتختی موجود است

۱۳‏. فردگرائی شعار‌ها ۶۴۰ شعار = ۸۰٪

‏ با توجه به‌چگونگی برخورد مردم با مسائل جامعه و جنبش،‌‌ همان طور که از مطالب و موضوعات یاد شده نیز به‌وضوح برمی‌آید، خصلت اساسی شعارهای طرح شده، تکروی سازندگان آن است. این جنبه‌ی فردگرایانه ناشی از فرهنگ و معتقدات سنتی مردمی است که قرن‌ها زیر سلطه‌ی استبداد، منتظر این بوده‌اند که دستی ازغیب برون آید و کاری بکند. و به‌رغم آن که خود در قیامی عمومی علیه رژیم وابسته به‌امپریالیسم به‌پاخاسته بوده‌اند، باز هم چه دشمن و چه منجی خود را به‌صورت فردی تصور می‌کرده‌اند.

‏از مجموع شعار‌های مورد بررسی، ۶۴۰ شعار یا ۸۰ ‏درصد شعارهائی ‏است درباره‌ی مسائل فردی. و فقط ۱۶۰ ‏شعار یا ۲۰ ‏درصد شعارها به‌گرایش‌ها و برخوردهای اجتماعی یا غیر‌فردی مردم با نهادهای اجتماعی و انقلاب مربوط است.

‏این فردگرائی با تکروی بورژوائی نیز متفاوت است. در اینجا جامعه به‌افراد تجزیه نمی‌شود، بلکه همه‌ینیرو‌ها و مسائل جامعه با توجه به‌قدرت متمرکز افرادی خاص تأویل و تعبیر می‌شود. این فقدان تلقی اجتماعی نسبت به‌جامعه، و بهای بیش از اندازه دادن به‌قدرت فردی، همراه با عوامل فرهنگی ‏و اعتقادی تشدید‌کننده‌ئی مثل سنت، خرد‌گریزی، مطلق گرائی، فطرت و ‏تسلیم به‌تقدیر و غیره از دیدگاهی حکایت می‌کند که رو به‌گذشته دارد. از یک سو فرهنگ پیش از سرمایه‌داری آن را احاطه کرده است، و از سوئی دیکتاتوری نظام سرمایه‌داری وابسته، مانع از آن بوده است که روابط اجتماعی را بازشناسد.

‏همین جا باید تأکید کرد که انقلاب، قدرت و امکان آن را داشت که حتی این خصلت اساسی بازدارنده را نیز تغییر دهد. و شور انقلابی و مبارزه‌ی گسترده‌ی توده‌ها را در هماهنگی با شرایط ذهنی و عنصر آگاه، اعتلا بخشد. اما‌‌ همان گونه که از مطالب گذشته برمی‌آید، خرده بورژوازی سنتی ‏که رهبری قیام را با تأکید بر خودانگیختگی آن به‌عهده داشت، نمی‌توانست ‏جنبش را جز به‌چنین شکل و نتایجی هدایت کند.  ‏(ادامه دارد)

کتاب جمعه – شماره ۲۴ – ۴ بهمن ۱۳۵۸